rss
email
twitter
facebook

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

دعوای خاله سوسکه با آقا موش "شهر قصه"


-کجا باز شال وکلاه کردی؟ایندفعه دنبال کی افتادی.. کدوم ننه مرده ای رو
میخوای از راه به درش بکنی؟!

-من توهم میزنم؟حیا کن مرد...تو نبودی عین هاچ دنبال من راه افتادی تا آخر زنت شدم؟!

-آخه دلم برات سوخت، و گرنه کدوم دختر دیوانه ای زن یه موش آسمون جول میشه...اینها همه به کنار؛ گواهینامه تخصصی ازدواج هم نداشتی...

-من خواستگار نداشتم؟!!مثل اینکه آلزایمرت دوباره عود کرده... وقت کردی یه بار دیگه نوار شهر قصه رو گوش بده تا یادت بیوفته چقدر کشته مرده داشتم

-هیچ کدومشون سرکاری نبودن.اون ملا یادته...بیچاره همون شب عروسیم , خودش رو با عمامه اش دار زد...
خرس که دیگه خوب یادته...میگن تو تبت مرتاض شده...شنیدم شده یه تیکه پوست و استخوون...
اون شتره هم که میگن سر گذاشته به بیابون و از اون موقع تا حالا کسی ندیدتش...

-قانون حمایت از خانواده رو به رخ من میکشی؟! من وظایف زناشوئی ام رو انجام نمیدم؟! ای نمک به حرووم..الهی که کوفتت بشه...

-مجلس بهت اجازه داده که یه زن دیگه بگیری؟! مجلس غلط کرد با تو...

-برو که ایشالله همین که پاهات رو از در خونه گذاشتی بیرون ؛ بیفتی توی یه تله موش و بمیری...

0 نفر کامنت,نبود؟: